روستای کهریز باباحسین

ساخت وبلاگ
بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواستدرویش و غنی بنده این خاک درندو آنان که غنی ترند محتاج ترندآن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشان است و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب اندیشناکم. گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.به بازوان توانا و قوت سر دستخطاست پنجه مسکین ناتوان بشکستنترسد آن که بر افتادگان نبخشایدکه گر ز پای در آید کسش نگیرد دستهر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشتدماغ بیهده پخت و خیال باطل بستز گوش پنبه برون آر و داد خلق بدهوگر تو می‌ندهی داد روز دادی هستبنی آدم اعضای یکدیگرندکه در آفرینش ز یک گوهرندچو عضوی به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرارتو کز محنت دیگران بی غمینشاید که نامت نهند آدمی + نوشته شده در شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۲ ساعت 8:3 توسط نایبی کبیر  |  روستای کهریز باباحسین...
ما را در سایت روستای کهریز باباحسین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bkahriz-e-babahosein9 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1402 ساعت: 23:48